English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (623 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gin U پنبه را پاک کردن
gins U پنبه را پاک کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
willy U ماشین حلاجی پشم و پنبه حلاجی یا پاک کردن
uncork U چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
uncorked U چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
uncorking U چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
uncorks U چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
swab U پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
swabs U پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
scutch U پنبه زنی کردن پهن کردن
steeve U خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
swob U چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
waxing cork U چوب پنبه برای پولیش کردن اسکی
Other Matches
linter U ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
asbestos U پنبه نسوز پنبه کوهی
cotton U پنبه
carder U پنبه زن
cotton yarn U نخ پنبه
collodion U پنبه
cottons U پنبه
paper tigers U پهلوان پنبه
cork U چوب پنبه
pods U قوزه پنبه
cotton wool U پنبه لایی
cotton wool U لایی پنبه
paper tiger U پهلوان پنبه
corks U چوب پنبه
bravado U پهلوان پنبه
pod U قوزه پنبه
card U پنبه زنی
cottonseed U تخم پنبه
bullied U پهلوان پنبه
cotton plant U بوته پنبه
bullies U پهلوان پنبه
bully U پهلوان پنبه
cottonseed U پنبه دانه
bobber U چوب پنبه
bullying U پهلوان پنبه
boll [cotton gin] غوزه پنبه
Egyptian cotton U پنبه مصری
cotton waste U ضایعات پنبه
cotton seed U تخم پنبه
cards U پنبه زنی
cotton plant U درخت پنبه
asbestos U پنبه کوهی
pyrocotton U پنبه باروتی
asbestos U پنبه نسوز
cotton plantation U پنبه زار
cotton plantation U پنبه کاری
cotton seed U پنبه دانه
pyrocellulose U پنبه باروتی
floated U چوب پنبه
earth flax U پنبه کوهی
absorbent cotton U پنبه هیدروفیل
miuntain flax U پنبه کوهی
miuntain flax U سنگ پنبه
oxide zine U پنبه روی
rock cork U پنبه کوهی
floers of zinc U پنبه روی
float U چوب پنبه
abiston U پنبه نسوز
abiston U پنبه کوهی
floats U چوب پنبه
feeding cloth U پنبه رسان
lint U ضایعات پنبه
stoppers U چوب پنبه
asbestus U پنبه کوهی
asbestus U پنبه نسوز
phellem U چوب پنبه
asbestus U سنگ پنبه
floss U پنبه ابریشمی
guncotton U باروت پنبه
nitro cotton U باروت پنبه
To cut ones head with cotton . <proverb> U با پنبه سر بریدن .
cash crops U پنبه وتنباکو
stopper U چوب پنبه
asbeston U پنبه نسوز
bung U چوب پنبه بشکه
basic crops U پنبه تنباکو و برنج
bungs U چوب پنبه بشکه
bunged U چوب پنبه بشکه
asbestine U مانند پنبه نسوز
ginning U پنبه پاک کنی
asbestos cement U سیمان پنبه نسوز
stopper U باچوب پنبه بستن
stoppers U باچوب پنبه بستن
maco U پنبه درجه یک مصری
batting U پنبه حلاجی شده
bunging U چوب پنبه بشکه
cotton cake U کنجاره پنبه دانه
cottonseed oil U روغن پنبه دانه
loggerhead U نوعی افت پنبه
mallow U پنیرک پنبه ایرانی
cotton-waste U آشغال و ضایعات پنبه
tampon U پنبه یا کهنه قاعدگی
cotton gin U ماشین پنبه پاک کن
pourpoint U لحاف پنبه دار
kapok U چوب پنبه سبک
cork borer U چوب پنبه سوراخ کن
cork oak U درخت چوب پنبه کش
corked U چوب پنبه دار
cotton-mills U کارخانه ریسندگی پنبه ای
asbestos cement U سیمان پنبه کوهی
mountain cork U یکجور پنبه کوهی
tampons U پنبه یا کهنه قاعدگی
comber U ماشین پنبه زنی
angola yarn U نوعی نخ مخلوط از پنبه و پشم
gin U ماشین پنبه پاک کنی
phellogen U لایه چوب پنبه ساز
subereous U از چوب پنبه گرفته شده
the cork went off with apop U چوب پنبه در رفته تپ صداکرد
asbestos mica U عایق پنبه نسوز و میکا
bundle U بقچه کلاف پشم یا پنبه
gins U ماشین پنبه پاک کنی
quilting U پنبه دار پارچه لحافی
seed wool U پنبه خام یاپاک نکرده
cotton grade U درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
peasecod U جلونیم تنه پنبه دار
to bung up U با چوب پنبه [یا متوقف کننده] بستن
vegetable fiber U الیاف سلولزی [مثل پنبه و کنف]
to bung U با چوب پنبه [یا متوقف کننده] بستن
corks U بافت چوب پنبه درخت بلوط
pyroxilin U یکجور باروت پنبه که در الکل اب میشود
cork U بافت چوب پنبه درخت بلوط
To pay no heed . To be inattentive . U پنبه درگوش گذاشتن ( بی توجه بودن )
cellulose U الیاف سلولز [در پنبه کنف و غیره]
cloop U صدای کشیدن چوب پنبه ازشیشه
he undid what i had done U انچه من رشته بودم او پنبه کرد
mildew U کپک و قارچ بر روی الیاف پنبه
absorption U میزان جذب آب توسط پنبه یا پشم
pourpoint U لباس لایه داریا پنبه دار
suberin U ماده مومی یا چرب چوپ پنبه
snowsuit U لباس پنبه دار وزمستانی مخصوص بچه
kapok U الیاف ابریشمی درخت پنبه یادرخت ابریشم
willows U درخت بید دستگاه پنبه پاک کنی
natural fiber U الیاف طبیعی [مثل پشم، پنبه و ابریشم]
willow U درخت بید دستگاه پنبه پاک کنی
gossypol U رنگدانه سمی پنبه دانه O 03H 03C
Milco U میلکو [مرغوب ترین فرش رومانی با چله پنبه ای]
peascod U غلاف نخود جلو نیم تنه پنبه دار
cotton-wool yarn U نخ مخلوط از پشم و پنبه که در تار یا پود استفاده شود.
kamptulicon U یکجورفرش که ازقندران وچوب پنبه امیخته بهم درست میکنندو....است
distaff U فرموک [وسیله ای برای رسیدن پشم و پنبه به روش سنتی و دستی]
drafting U [کشش کلاف های پشم یا پنبه بوسیله دست یا ماشین که آن را بصورت نوارهای باریک و نهایتا نخ در آورد.]
staple U [الیاف کوتاه مانند پنبه و پشم که طی مراحل نخ ریسی تبدیل به نخ مناسب جهت تار و پود فرش می گردند.]
hank U طول مشخصی از نخ [بطور مثال یک هنک یا کلاف الیاف پنبه معادل با هشتصد و چهل یارد یا هفتصد و پنجاه و شش متر می باشد.]
corkscrew rule U قاعده پیچ بطری بازکن قاعده چوب پنبه کش
ceiba U درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
corks U چوب پنبهای چوب پنبه گذاشتن
cork U چوب پنبهای چوب پنبه گذاشتن
Mercerization U مرسیزاسیون [این عمل شیمیایی بر روی نخ های پنبه ای توسط مواد قلیائی و در محیط تحت فشار انجام گرفته تا علاوه بر افزایش استحکام نخ، حالتی درخشنده نیز به آن افزوده شود.]
dry rot U پوسیدگی [خشک و فاسد شدن الیاف پنبه که در اثر رشد قارچ بر روی لیف بوجود می آید. فرش هایی که در جای رطوبتی یا گرم و شرجی قرار دارند بیشتر در معرض این آسیب دیدگی هستند.]
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
vat dyeing U رنگرزی خمی [روشی جهت رنگرزی رنگینه هایی که براحتی در آب حل نمی شوند. الیاف رنگ شده به این طریق دارای مقاومت بالایی در مقابل شستشو و نور خورشید هستند و بیشتری برای پنبه و الیاف های سلولزی است.]
vase structure U بافت سه پوده گلدانی [در بعضی از فرش های قرن دهم و یازدهم طرح های گلدانی را بصورت سه پوده می بافتند که دو پود آن پشمی و پود سوم پنبه یا ابریشم بوده است.]
Indo-persian rug U قالی هندی با طرح ایرانی [اغلب دارای زمینه قرمز یا سبز بوده و از گل های کوچک، پیچک ها، پرندگان، حیوانات و طرح ابر بهره گرفته و دارای تارهای ابریشمی و پود پنبه ای است. به آن هندی-هراتی نیز می گویند.]
jute fiber U [الیاف کنف که از ساقه این گیاه تیه می شوند. در فرش های ماشینی از کنف بین تار و پود استفاده می شود و در بعضی از فرش های هندی و چینی آنرا با مخلوط پنبه در تار استفاده می کنند.]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com